انعطاف پذیری استراتژیک سازمان
اولین تعریف ارائه شده در این حوزه، انعطاف پذیری استراتژیک را «میزان توانایی سازمان در تطبیق با تغییرات مهم و آنی محیطی» تعریف می کند. در این تعریف، منظور از تغییرات، آن دسته از وقایع محیط می باشد که بر روی عملکرد سازمان تأثیر معنی داری خواهند داشت. البته مولینس معتقد است که انعطاف پذیری استراتژیک از طریق کاهش وابستگی سازمان به یک سری منابع و سرمایه های خاص خود صورت می گیرد و هر چه سازمان بتواند منابع و برنامه های جایگزین بیشتری داشته باشد نسبت به محیط خود انعطاف بیشتری خواهد داشت.
در تعریفی دیگر، انعطاف پذیری بصورت میزان تطبیق و تغییر اهداف با حمایت دانش و منابع ارزشمند تعریف شده است، به گونه ای که بتوان به سرعت نسبت به تغییرات واکنش نشان داد. در این دیدگاه منابع نقش بسیار مهمی ایفا می نمایند تا سازمان بوسیله آنها آسیب کمتری ببیند و با سرعت بیشتری بتواند به تغییرات پیش بینی نشده محیطی واکنش نشان دهد.
میزان انعطاف پذیری سازمان، اغلب به عنوان یک اولویت رقابتی، در کنار هزینه، کیفیت و نوآوری تفسیر می شود. همان طور که هزینه پایین و کیفیت بالا، از نیازهای ورود بهیک بازار هستند، انعطاف پذیری را می توان کلید نهایی ایجاد قابلیت های رقابتی سازمان دانست. در حالی که عدم قطعیت محیط برای بسیاری از سازمان ها تهدیدی جدی است، سازمان های با انعطاف پذیری بالا می توانند این تهدید را تبدیل به فرصت نموده و از آن استفاده نمایند.
با توجه به افزایش پویایی و تغییرات محیطی، موضوع انعطاف پذیری جایگاه مهمتری در بحث های سازمانی کسب نموده است. همواره در پژوهش های صورت گرفته به این اشاره شده است که نقش منابع کلیدی سازمان برای ایجاد انعطاف پذیری استراتژیک بسیار مهم و حیاتی است.
اما به منظور مواجهه با این عدم اطمینان محیطی میبایست از یکسو استراتژیهای سازمان به گونه ای طراحی شود که انعطاف پذیری مناسب را برای موارد احتمالی داشته باشد و از سوی دیگر دارای قدرت واکنش سریع در قبال محیط باشد. لذا میتوان اثربخشی استراتژیهای سازمان را به نوعی در قدرت آنها در این دو مفهوم دانست. اما مساله دیگر این است که استراتژیهای سازمان میبایست در عین این انعطاف پذیری، مشخص و هدایت کننده سازمان باشد و میبایست این دو مساله را در کنار هم در اثربخشی استراتژیهای سازمان موثر دانست.
این مقاله توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است.