زمانی که بحث موفقیت پیش میآید ناخودآگاه موفقیت شغلی اولین گزینهای است که به خاطرمان میرسد. متأسفانه در جامعه ما اکثر افراد در شغل دلخواه خود فعالیت نمیکنند یا شغلشان با رشته تحصیلی آنها کاملاً فرق دارد
البته خوشبختانه راهکارهایی برای حل این معضل به وجود آمده است. مثلاً یکی از اهداف دانشگاه علمی و کاربردی ارتقا سطح توانمندی شاغلین بوده، اما نکته مهم توجه به استعدادهای افراد پیش از قرار گرفتن در هر موقعیت شغلی است به این منظور گفتوگویی با دکتر حیدرعلی هومن، پدر علم روانسنجی انجام دادهایم. دکتر معتقد است مهمترین مسأله تعیین استعداد و ویژگیهای متغییر شخصی افراد است که بر اثر تجربه به دست خواهد آمد. دکتر هومن هدفی دارد: «به وجود آوردن فرهنگی که در آن همه افراد جامعه هم برای انتخاب شغل و هم برای استخدام از علم روانسنجی استفاده کنند.»
ـ آقای دکتر، روانسنجی چه مقدار میتواند در موفقیت افراد موثر باشد؟
ما در جامعه یک اصل داریم که هر فردی متناسب با اوضاع و احوال و استعدادها و متناسب با متغیرهای شخصیتی خودش باید در شغل مناسب قرار گیرد. در واقع هدف اصلی روانسنجی همین است، یعنی هر فرد در شغل مناسب خود قرار گیرد. کار روانسنج دو جنبه دارد. از یک Rightiop یعنی شغل درست و مناسب و از طرف دیگر Right man یعنی فرد مناسب و این دو را باید به موازات هم تجزیه و تحلیل کرد.
در مورد شغل مناسب، شما فرض کنید که میخواهید یک منشی استخدام کنید قبل از هر چیز باید بدانید که یک منشی باید چه خصوصیاتی داشته باشد. بنابراین از طریق تجزیه و تحلیل مشاغل برای شغلهای مختلف از جمله منشیگری، باید گزینههای لازم برای یک منشی را بشناسیم. همین طور برای استخدام یک مکانیک باید بدانیم که مشخصات لازم برای یک مکانیک چیست؟ تجزیه و تحلیل شغل یعنی تشخیص ویژگیهای مربوط به یک شغل خاص.
من زمانی در ارتش خدمت میکردم و آن زمان در ارتش رشتههای مختلف داشتیم مثل رشته زرهی یا رشته پیاده نظام، رشته دارایی یا مثلاً در هواپیمایی، مشاغل مربوط به هواپیمایی خیلی زیاد بود. نزدیک به ۲۰۰ شغل مختلف وجود داشت. مثل شغلهای موجود در خود فرودگاه یا خدمات یا مهمانداری و… هر شغلی خصوصیات خاص خود را دارد.
ـ این خصوصیات غیر از مهارتهای مربوط به آن شغل است؟
بله، یک ویژگیهای خاص وجود دارد که غیر از مهارت است. مهارت بر اثر تجربه به وجود میآید. اما اگر هر کس ویژگیهای لازم را نداشته باشد، هر چقدر هم که به خود فشار بیاورد به آن مرحله نخواهد رسید. برای اینکه مطلب بازتر شود میتوانیم ویژگیهای یک شغل خاص را مثال بزنیم. هر شغلی یکسری نیازهایی دارد و یک ویژگیهای مطلوب مثلاً فرض بفرمایید میگوییم یک مکانیک خوب باید تا این اندازه هوش داشته باشد یا باید بردبار باشد، تندخو و آتشین مزاج نباشد، استقلال رأی داشته باشد. یک چنین ویژگیهایی. من این ویژگیها را مثال زدم.
ـ آیا تشخیص این ویژگیها از طریق روانسنجی امکان پذیر است؟
بله، تحت عنوان تجزیه و تحلیل شغل انجام میگیرد. به این صورت که روانسنجها هر شغلی را به صورت جداگانه تحت تجزیه و تحلیلهای بسیار قرار میدهند و تمام ویژگیهای خاص آن شغل را به دست میآورند. این تجزیه و تحلیل صرفاً برای آن شغل است و تا اینجا ما با فرد کاری نداریم. در مرحله بعد ما با خود فرد سر و کار داریم. یعنی سنجش استعدادها و متغیر شخصیتی خود فرد. مثلاً من کاری ندارم که تحصیلات شما چقدر است، من میخواهم بدانم شما دارای چه ویژگیهای مطلوبی هستید تا اینکه مثلا iq شما چقدر است. میخواهم بدانم تا چه حدی خستگی ناپذیر و تا چه حد مسئولیت پذیر هستید. میزان بردباری شما چقدر است. تا چه حد روح امداد در شما قوی است. تا چه حدی روح استبداد در شما وجود دارد یا مثلاً در شما احساس کوچکی است یا احساس بزرگی. من باید تمام ویژگیهای شخصیتی شما را از طریق روانسنجی به دست بیاورم.
بنابراین روانسنجی دو وظیفه دارد: یکی با فرد یعنی تشخیص ویژگیها و استعدادهای فرد و دیگری با شغل یعنی تجزیه و تحلیل ویژگیهای مورد نیاز هر شغل. وظیفه یک روانسنج ورزیده و مجرب این است که هر فردی را براساس ویژگیهای خاص آن فرد در شغل مناسب قرار دهد. البته نمیتوان گفت صددرصد. مهارت بر اثر زمان و تجربه زیاد میشود و روانسنج باید فردی را که صرفاً آمادگیهای لازم را دارد، انتخاب کند.
ـ پس خصوصیات و ویژگیهای خاص هر شغل که توسط روانسنجها به دست میآید حتی از مهارتهای خاص هر شغل هم مهمتر است؟
ببینید، هر کس قبل از هر چیز باید دانش خاص هر شغل را داشته باشد. یک پزشک که در دانشگاه تحصیلکرده و حتی با نمره اول قبول شده هنوز تجربه ندارد و باید این تجربه و مهارت را طی مرور زمان به دست آورد.
ـ یعنی هر کس برای انتخاب شغل باید به روانسنج مراجعه کند؟
معمولاً به این صورت نیست و کسی که میخواهد در یک شغل مشغول به کار شود به سازمان استخدام کننده مراجعه میکند و این وظیفه سازمان استخدام کننده است. برای تشخیص اینکه آیا این فرد مناسب شغل مورد نظر است یا نه، یک تیم خاص متشکل از روانشناس، روانپزشک و روانسنج داشته باشد. وظیفه این تیم است که اصلاً ببیند آیا این شخص سالم است یا مریض و همچنین ویژگیهای شخصیتی فرد را که شامل خیلی چیزها میشود، تشخیص دهند. ما کسانی را داشتهایم که سالها خدمت کردهاند، باهوش بودهاند ابتکارعمل داشتهاند و از هر لحاظ قدرت نمایی کردهاند اما دزد و متقلب بودهاند.
ـ این صفتها در هر کسی ممکن است وجود داشته باشد؟
بله، اما بعضی شغلها هستند که میزان صداقت و امانت داری فرد در آن خیلی مهم است. یعنی از تمام ویژگیها مهمتر است.
ـ پس توصیه شما تشکیل یک تیم متشکل از روانشناسان و روانسنجها برای سازمانهای استخدام کننده است.
بله و این تیم وظیفه دارد استعدادهای فرد را تشخیص دهد و میزان رغبت، علاقه، انگیزه فرد را اندازه گیری کند.
ـ آیا شرکتهای خصوصی یا کوچک هم میتوانند برای استخدام از روانسنجی کمک بگیرند؟
بله، آنها میتوانند برای زمانی که در حال استخدام هستند از روانسنجها کمک بگیرند. در واقع یکی از اهداف من همین است که این فرهنگ در جامعه به وجود بیاید که در استخدام افراد از روانسنجی استفاده شود. قبلاً در ایران سازمانی وجود داشت به نام سازمان امور اداری و استخدام کشوری که زیرنظر ریاست جمهوری بود. اما استخدام بعد از مدتی در اختیار سازمان سنجش قرار گرفت. به صورتی که سالی یک بار کسانی که داوطلب کارمندی هستند روی آنها تستهای استخدامی انجام شود. من در سازمان سنجش همین کار را انجام میدادم، اما این تستها ناقص است و کامل نیست و من این موضوع را چندین بار هم گفتهام.
ـ با توجه به اینکه موفقیت فقط شغلی نیست، در مورد ابعاد دیگر زندگی، روانسنجی چه کمکی میتواند انجام دهد؟
من یک استاد داشتم به نام سونرای. خدا رحمتشان کند ایشان میفرمود ملاک موفقیت در بینهایت به دست میآید. خاطرم است که ۵ ساله بودم و در مقطع ابتدایی درس میخواندم که در حال حاضر تبدیل شده به پیش دبستانی. یک همکلاسی داشتم که کنترل ادرار نداشت. ۷۲ سال گذشته و من اخیراً به شیراز رفته بودم و به صورت اتفاقی ایشان را ملاقات کردم و متوجه شدم که سواد ندارد و با مهر کار میکند، اما با یک تلفن ۲۰ تا کامیون را جابه جا میکند و تبدیل شده به یکی از بزرگترین سرمایه داران شیراز. منظورم این است که ایشان در تحصیل موفق نبود و حتی سواد خواندن و نوشتن ندارد، اما از نظر شغلی به موفقیتهای زیادی رسیده و این جمله کاملاً درست است که موفقیت کامل در بینهایت به دست میآید.
آیا شما میتوانید بگویید معلم خوب چه کسی است، کسی که خوب نمره بدهد، با بچهها خوب ارتباط برقرار کند یا خوب آموزش بدهد. موفقیت یک اصطلاح کلی و ژنریک است که خیلی چیزها را دربرمی گیرد. آیا یک معلم خوب معلمی است که خوب هم لباس بپوشد یا نه؟ آیا توانایی انتقال بالایی باید داشته باشد یا نه. پس نمیتوان گفت که یک فرد موفق دقیقاً چه کسی است.
ـ آیا رسیدن به اهداف شخصی در زندگی را نمیتوان رسیدن به موفقیت تعبیر کرد؟
بهتر است بگوییم به رضایت رسیده است و از اینکه به آرزوهایش رسیده راضی است. زیگموند فروید میگوید: کسی که به آرزوهای خود برسد و راضی باشد مرده است.
ـ آیا میتوان گفت که افراد به اصطلاح موفق به نوعی روانسنجی خودشان را انجام میدهند؟
بله، ما یک چنین چیزی در روانسنجی داریم. سقراط میگوید: خودت خودت را بشناس. یعنی در بسیاری موارد فرد میتواند تشخیص دهد که استعداد چه کاری را دارد و استعداد چه کاری را ندارد. یا اینکه ببیند آیا حوصله و بردباری یا حتی وقت یک کار را دارد یا نه. همه اینها را در نظر میگیرد و با توجه به امکانات، کاری را قبول میکند. این به نوعی روانسنجی فردی است که خود فرد انجام میدهد و در بسیاری از موارد شخص توانایی تشخیص استعداد خودش را دارد. محیط و استرسها و فشار زندگی. وقتی ما زیر باران که نه، بهتر است بگویم تگرگ استرسها و مشکلات زندگی هستیم. امکان انتخاب اشتباه وجود دارد. اما یک مسأله دیگر هم وجود دارد. ممکن است یک فردی استعداد خودش را بشناسد اما نمیتواند در جای مناسب به کار ببرد.
من یک دختر دارم که نابغه است و توانست در ۱۱ سالگی دیپلم بگیرد و ما به امریکا رفتیم و ایشان دانشجوی سال اول لیسانس شد و در همان سال اول از طرف دانشگاه یک نامه برایم آمد که iq دخترم ۱۵۰ است. دخترم قصد داشت تحصیلاتش را ادامه دهد اما آنجا به او اجازه ندادند و جلوی درس خواندن دخترم را گرفتند و یک راست به مایکروسافت برده شد و در حال حاضر میلیونها دلار حقوق دارد. میخواهم بگویم که سیستم آموزشی کشورهای دیگر از نبوغ افراد به این صورت استفاده میکنند اما اگر جای دیگری بود شاید هیچ وقت متوجه نبوغ ایشان نمیشدند.
پس میتوانیم بگوییم تشخیص استعدادها زمانی موثر است که یک محیط مساعد برای رشد آنها وجود داشته باشد. ما یک اصل دیگر در روانسنجی داریم به نام استفاده از موقعیت. یعنی وقتی شما تشخیص میدهید که گذراندن یک دوره برایتان مناسب است، حتماً هدفی در نظر دارید. اما زمانی که به هدف مورد نظر میرسید متوقف میشوید و از موفقیت استفاده نمیکنید. یک ضرب المثل میگوید: شانس یکبار در خانه آدم را میزند. یعنی ما باید از فرصتها و موفقیتهای به دست آمده استفاده کنیم. استفاده از موقعیت خودش یک استعداد خاص میخواهد. اینکه ما همیشه برنامه ریزی داشته باشیم و هیچ وقت راکد نباشیم و همیشه به سوی بهتر حرکت کنیم.
ـ آیا افراد در این زمان میتوانند از روانسنج کمک بگیرند؟ منظورم این است که بعد از به دست آوردن یک موقعیت اگر استعداد استفاده از موقعیت را ندارند، میتوانند از روانسنج کمک بگیرند؟
بله، خیلی اتفاق افتاده که افراد در یک مرحله از موفقیت گیج میشوند و نمیتوانند چه کاری انجام دهند و در آن زمان میتوانند با روانسنج مشورت کنند که آیا ادامه بدهند یا نه. فرد میتواند میزان توانایی خود را برای هر کاری با کمک روانسنج تعیین کند.
منبع: ویوان نیوز