احیای یک مارک ورشکسته
در 24 مارس سال 1951، در شهر کوچک المیرا در ایالت نیویورک پسری به نام تامی هیلفایگر متولد شد. او در يک خانواده روسي کاتوليک بزرگ شد. تامی دومین فرزند از نه فرزند خانواده بود و از سنين جوانی به مد و لباس علاقه داشت و میدانست که در آينده در اين زمينه کار خواهد کرد.
تامی استعدادی ذاتی در مد و تجارت داشت و همانطور که به تحصیل ادامه میداد، در سال 1969 هنگامی که 18 ساله بود، تصمیم گرفت تا فروشگاه لباس کوچکی را افتتاح کند. او کار خود را با 150 دلار آغاز کرد و اولین محصولاتش 20 جفت شلوار جین بودند. تامی ظاهرا از همان سنین جوانی حس و درک تجاری ذاتی بسیار خوبی داشت.
تامی همیشه با هدف کالایی برای مردم کار میکرد (همان چیزی که در آگهیهای بعد او دیده میشود). او فروشگاهی با نام «مکانی برای مردم» را در شمال ایالت نیویورک افتتاح کرد که بیشتر نوجوانان از آن استقبال میکردند و آن مکان محلی هیجان انگیز برای آنها بود. پس از مدتی تعداد آن فروشگاه ها را به ده فروشگاه رساند.
او هر هفته به شهر نیویورك میرفت تا شلوارهای جین و مدل شلوارهایی را که از زیر زانو گشاد میشد و در شهر او وجود نداشت، تهیه کند و آنها را در فروشگاه خود به فروش برساند. مردم آنطور که انتظار میرفت، از این شیوه استقبال نکردند و هنگامیکه هیلفایگر 25 ساله بود، فروشگاه های «مکانی برای مردم» با شکست مواجه شد، اما او پس از این عدم موفقیت، تجربه خوبی کسب کرد و در سال 1979 به همراه همسرش سوزی به شهر نیویورک سفر کرد تا شانس خود را در طراحی لباس امتحان کند.
او مدتی بهعنوان دستیار دو طراح بزرگ و برجسته، کالوین کلین و پری الیز به آنها کمک کرد.
هیلفایگر در نیویورک با «موهان مورجانی» كه امتیاز طراحی شلوار جین «گلوریا وندربیلت» (Gloria Vanderbilt) را داشت، ملاقات کرد. مورجانی چون در حال ورشکستگی بود، شرکت را به قیمت بسیار پایینی میفروخت. پس تامی به كمك دو تن از دوستانش این شرکت را خریداری کرد و یك سال بعد آن را با نام کمپانی تامی هیلفایگر(Tommy Hilfiger Inc) به ثبت رساند و از سال 1982 تا 1989 رییس این شرکت بود. طرح های هیلفایگر باعث شهرت شرکت شد و او را به برند معروفی در جهان بدل کرد.تامی هیلفایگر از سال 1984 لباسهایی با برند تامی طراحی کرد و برند مخصوص خود را در سال 1985 افتتاح کرد. او در حال حاضر (از سال 1992) مدیر این شرکت، رییس افتخاری هیاتمدیره (از سال 1994) و طراح اصلی کمپانی است.
هیلفایگر شرکت خود را که کارش را از لباسهای ورزشی و جین آغاز کرده بود، به انواع لباسهای مردانه و کت و شلوار، لباسهای زنانه، بچه گانه، کفش، عینک، عطر و لوازم منزل گسترش داد. هیلفایگر در اوایل کارش و در نخستین تبلیغ خود اعلام کرده بود که او در کنار پری الیز، رالف لورن و کالوین کلین، بزرگترین طراحان مردانه آمریکایی را تشکیل میدهند. این تبلیغ سه میلیون دلار برای او خرج داشت. اگرچه این ادعا در آن زمان زود بود، اما از حقیقت دور نبود و او پس از مدتی به یکی از معروفترین و بهترین طراحان آمریکایی بدل شد. فروش لباسهای تامی هیلفایگر در سال 1990 به 25 میلیون دلار رسید.
تامی در اولین دور جوایز مد و موسیقی VH1 که در سال 1995 برگزار شد، جایزه طراح برتر را دریافت کرد و در همین سال انجمن طراحان مد آمریکا او را به عنوان بهترین طراح مردانه سال 1997 انتخاب کرد.
در سال 1998 کالج طراحی پارسونز در نیویورک به او جایزه طراح سال را اهدا کرد. هیلفایگر جوایز بسیاری هم از مراسم «فیفی» که اسکار عطر محسوب میشود، دریافت کرده است. در سال 2002 نیز تامی به عنوان طراح برتر بینالمللی سال مجله مردانه GQ انتخاب شد.
برند تامی هیلفایگر بیشتر با نام تامی مشهور است. تامی که از همسرش جدا شده است، به همراه چهار فرزند خود در گرینویچ زندگی میکند و تعطیلات خود را در یک خانه تابستانی در جزیره موستیک در دریای کارائیب میگذراند.
تامی در سال 2006 کمپانی خود را به دلیل خسته شدن از فروش، به مبلغ 6/1 میلیارد دلار به یک شرکت سرمایهگذاری خصوصی به نام «آپاکس» فروخت. حدود سه ماه قبل نیز مالک جدید کلوین کلاین، شرکت تامی را با سه میلیارد دلار از آن خود کرد.
مجله پوشاک زنانه «WWD» اخیرا لیست سالانه 100 برند مشهور دنیا را اعلام کرد که تامی هیلفیاگر، در این لیست در ردیف نخست قرار گرفت.
در حال حاضر هیلفایگر علاوه بر بیش از 40 برند لباس، محصولاتی از قبیل عطر، کمربند، روتختی، لوازم منزل و لوازم آرایشی را در بیش از 60 کشور جهان، در آمریکای جنوبی، اروپا، آمریکای مرکزی و شمالی، ژاپن و هنگکنگ توزیع میکند و امپراتوری هیلفایگر بیش از 5/1 میلیارد دلار در سال درآمد دارد.
تامی هیلفایگر نامی بسیار آشنا در دنیای مد و یکی از بزرگترین و مشهورترین طراحان دنیا است. محصولات متنوع او در کشورهای مختلف دنیا از جمله ایران به فروش میرسد و شعبه مرکزی آن در آمستردام هلند قرار گرفته است.
این مقاله توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است.