عادات غلط مالی در خانواده های ایرانی
بخشی از نگرانی مالی خانوادهها، به این موضوع برمیگردد که آخر ماه، وقتی حساب و کتاب میکنند و دخل و خرج را به چرتکه میسپارند، تازه متوجه میشوند خرجشان، با دخلشان مساوی نبوده و احتمالا خرج، کمی تا قسمت قابل توجهی بیشتر بوده است. همین بیشتر بودن نیز، باعث میشود این فکر به ذهن برسد که بله، ما چقدر فقیریم و در نتیجه، احساس و باوری از فقر، به فرد منتقل شود.
این در صورتی است که ما میدانیم عادتهای غلطی در حوزه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داریم که با شناسایی و رفع آنها، میتوانیم از این بیتعادلی دخل و خرج، جلوگیری کنیم.
به همین بهانه برخی عادتهای غلط مالی و اقتصادی خانوادهها را با هم مرور میکنیم؛ عادتهایی که شاید، از وجود برخی از آنها، آگاهی لازم را نداشته باشیم و چون از قبل بودهاند، ما هم زیاد به آنها توجه نکردهایم.
هر عادتی را، با پرسیدن کلمه چرا؟ میتوان به چالش کشید و اگر علتهایی که برای این کلمه چرا میآوریم، قابل قبول باشد، در آن صورت عادتی خوب و در غیر این صورت، عادتی است که از دیگران به ما رسیده و میتوانیم و گاهی باید، کنارشان بگذاریم. این مطلب را به نقل از مجله موفقیت بخوانید :
۱ – تجمل
تجمل، گاهی به خاطر دیگران است و گاهی به خاطر تجملدوستی خود آدم. مثلا کار شما با یک واحد آپارتمانی ۹۰ متری راه میافتد، اما خودتان را به زحمت میافکنید و واحدی ۱۲۰ متری خریداری میکنید. در نتیجه پولی که بابت ۳۰ متر اضافه پرداخت میکنید، شما را دچار زحمت مالی میکند. این اتفاق، گاهی به صورت عادت در ما شکل میگیرد و اصلا فکر نمیکنید چرا باید این اتفاق بیفتد. ما، میتوانیم از هر چیزی، خوبش را داشته باشیم، اما درگیر زندگی تجملاتی نشویم. سادگی نیز برای خودش، فلسفه و زیباییهایی دارد و البته سادگی، مترادف با بدزندگی کردن نیست. باید تعریف هر کدام از این واژهها را، در ذهنمان تغییر دهیم.
۲ – قانع نبودن
حالا این ماه، کمی درآمدتان کمتر شده، یا خدای ناکرده، عضوی از خانواده بیمار شده و هزینهای اضافه را روی دوشتان گذاشته است. اصلا جدا از همه اینها، قانع بودن خودش یک فضیلت حساب میشود. حالا تا درآمد آدم زیاد شد، چرا باید برای خودش خرج بتراشد و دنبال امکانات بیشتر برود؟
آدمی بنده طمع است و حرص؛ هرچقدر بیشتر خرج کند برای رسیدن به آرامش، نه تنها به آن نمیرسد، بلکه همین جور توی مرداب هزینهها فروتر خواهد رفت. لطفا تعریفها را تمیز و دوباره از اول میزانشان کنید؛ قانع بودن، به معنای بد زندگی کردن نیست؛ به معنای این است که شما تحملتان بالاست و در بدترین شرایط هم، میتوانید دوام بیاورید و البته اگر پول اضافه هم رسید، با برنامهریزی خرجش خواهید کرد.
۳ – درست مصرف نکردن
وقتی خانه با یک لامپ کممصرف، به اندازه مورد نیاز ما روشن میشود، چه نیازی به سه، چهار تا لامپ و حتی لوستر؟ وقتی یک دستگاه گیرنده تلویزیون کار ما را راه میاندازد، چه نیازی به چند تا ال سی دی؟ وقتی تلویزیون برنامه خوبی ندارد، چه نیازی است که روشن باشد؟ وقتی نیازی به برنج اضافی نداریم، چه لزومی دارد انباری را از آذوقه دوسالهمان پر کنیم؟ اگر از چیزهایی که داریم، خوب و حساب شده استفاده کنیم، به احتمال زیاد، به بسیاری از چیزهایی که احساس میکنیم باید داشته باشیم، نیاز پیدا نخواهیم کرد. تازه، پول قبضهایمان هم کمتر خواهد شد.
۴ – چشم و همچشمی
آنتونی رابینز میگوید سعی کنید از نشستهای فامیلی یا به تعبیر خودمان، نشستهای غیبتمدارانه و بیمحتوا خودداری کنید؛ چون در این صورت، شما با پیشرفتهای مادی دیگران مواجه میشوید و دلتان میخواهد کارهایی شبیه به آنها انجام بدهید؛ درحالی که ممکن است اهدافتان، چیزهایی دیگر باشند. سعی کنید خودتان باشید و این قدر دنبال چشم و همچشمی نباشید.
البته باید باور کنیم که فرارکردن و چشم پوشی از حرفهای در گوشی فامیل و مردم سخت است. ولی هدف نهایی شما، رهایی از استرس مالی است. نه بستن دهان دیگران. این سادگی و دوری از چشم و همچشمی، وقتی شأن اجتماعی بالایی هم داشته باشید، برای دیگران انگیزهبخش خواهد شد، چون دیگر نمیتوانند اتهام خسیس و ناخن خشک بودن به شما وارد کنند و این اتفاق را، از شعور بالای شما خواهند دانست.
۵ – چانهنزدن
در این مورد، دیگر چیزی نگوییم، بهتر است؛ چون از فردا فروشندهها دیگر موفقیت نخواهند خواند. اما واقعیت این است که فروش، یک امر توافقی بین خریدار و فروشنده است. جدا از اجناسی که قیمتی مقطوع دارند و تعدادشان زیاد هم نیست، باقی اجناس قابل چانهزنی و تخفیف هستند. لطفا به حرفهای فروشندهها هم در زمینه سود کمشان توجه نکنید.
حتما به بورس اجناس بروید و اگر جایی نتوانستید خرید کنید، به مغازههای دیگر بروید. در این زمینه سعی کنید کوتاه نیایید، کاملا سنگدل باشید و تخفیف بگیرید. رابرت کیوساکی میگوید وقتی با همکارانش برای خرید خانه و املاک میرفته، قیمت خیلی پایینی پیشنهاد میداده و بعد، میرفته بیرون. ممکن است در این جور مواقع، طرف حسابی شاکی بشود، اما اگر از هر ۱۰ تا معامله، دوتای آن هم به نفع شما تمام بشود، خودش کلی پول میشود.
۶ – ارزان خریدن
لابد این مثل معروف درباره بعضی از کشورها را شنیدهاید که به آنها میگویند چرا گران خرید میکنند، جواب میدهند چون پول برای خرید ارزان ندارند. در گام اول، ارزان خریدن، یک برد حساب میشود. اما وقتی هزینههای نگهداری و تعمیرت و… را حساب کنید، آن وقت است که قضیه فرق میکند. البته در این اصل نیز، باید حواستان به نیازها و خواستهها باشد.
۷ – حساب و کتاب نگهنداشتن
دولتها معمولا آخر هر سال، بودجه سال بعد را تنظیم میکنند تا بدانند تکلیفشان برای یک سال چیست و چقدر درآمد و چقدر خرج و هزینه دارند. شما، هم باید بودجهبندی سالانه داشته باشید، هم بودجهبندی ماهانه. بالاخره باید بدانید تکلیفتان چیست. یک جورهایی، باید حسابداری خرج و دخلتان را انجام بدهید و حواستان باید که چیزی این ور و آن ور نشود. جز این اگر باشد، بدون اینکه متوجه شوید، پول کم میآورید. میگویند، پول قطره قطره به دست میآید، اما سطل سطل از دست میرود. سررسید برای این کار خیلی خوب است.
۸ – قاطیشدن نیازها و خواستهها
جنس مورد نیاز، چیزی است که واقعا لازمش دارید، مثل مواد و مقدمات شام شب. اما خواستهها، آرزوها و هوسهای ما را تشکیل میدهند، مثل قاشق و چنگال و بشقابهای تزئینی که توی خانه گذاشتهایم و زیباست و سالی، چندبار به مناسبت میهمانی از آنها استفاده میکنیم؛ شاید هم فقط جنبه زینتی داشته باشد.
۹ – آنتی خریدکردن
البته این، بیشتر عادت مردهاست که وقتی برای خرید به جایی میروند، چیزهای دیگری هم میخرند. شکل دیگر این قضیه، این است که از چیزهایی که خانواده نیاز دارند، بیشتر از حدی که نیاز خانواده است، خریداری میکنند، بدون حساب اینکه چقدر هزینه داشته و ممکن است خراب شود و…