بازاریابی
بازاریابى یک فرآیند مدیریتى – اجتماعى تعریف مىشود که به وسیلۀ آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادلۀ کالا با یکدیگر، به امر تأمین نیازها و خواستههاى خود اقدام مىکنند.
سرجیو زیمن در کتاب خود پایان عصر بازاریابی سنتی خود بازاریابی را اینچنین تعریف میکند:بازاریابی درباره داشتن برنامهها و ترویجها و تبلیغات و هزاران چیز دیگری است که در متقاعد کردن مردم به خرید یک محصول، موثر واقع شوند. در مورد رستورانهای غذای سرپایی، بازاریابی گاززدنها و هرت کشیدنها. در مورد خطوط هوایی، بازاریابی یعنی نشستن آدمها روی صندلیها. بحث بازاریابی درباره منفعت و نتایج است.
بازاریابی یک فعالیت راهبردی و راه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرف کننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.
هر جا و هر گاه چهار اصل نیاز، نیازمند، عوامل رفع نیاز و داد و ستد وجود داشته باشد، در آنجا بازار و بازاریابی حاکم است.
بازاریابی با ارزیابی نیازی که محصولات و خدمات به آن پاسخ می دهند، شروع می شود. به طور منطقی، شناسایی و انتخاب برخی نیازها نشانه بی توجهی به دیگر نیازهاست.
انجمن بازاریابی آمریکا تعریف ساده و کاملی از بازاریابی ارائه کرده که عبارت است از : «بازاریابی به مجموعه ای از فعالیتهای بازرگانی اطلاق میشود که جریان کالاها و خدمات را از تولید تا مصرف کننده نهایی هدایت مینماید»(Marketingpower.com, 01/08/2011) . سیآیام نیز بازاریابی را این گونه تعریف میکند: «فرآیند مدیریتی که مسئول شناسایی، پیشبینی، و برآورده ساختن نیازهای مشتری به شکل سودآور میباشد»(Cim.co.uk, 01/08/2011). امروزه بسیاری از شرکتها و سازمانها مفاهیم جدید بازاریابی را پذیرفتهاند و طبق آن عمل میکنند. آنها متوجه شدهاند که تمرکز بر نیازهای مصرفکنندگان، عامل اصلی گرایش بازاریابی است. به این ترتیب مطالعه و کشف نیازهای مصرفکنندگان و تجزیه و تحلیل فرآیندهای رفتار مصرف کننده و اولویتبندی عوامل تاثیرگذار بر این فرآیند از عمده وظایف بازاریابان است.
مدیریت بازاریابی یکی از گرایشهای دانش مدیریت است. این دانش با انقلاب صنعتی به صورت نوین ظهور یافت و پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸) در سطح بینالمللی مطرح شد و بعد از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ـ۱۹۴۵) سریعاً رشد یافت (فیض و سلحشور، ۱۳۸۷).
از بازاریابی تعاریف گوناگونی مطرح شده است که هر یک به جنبههای متفاوت آن اشاره دارند. از دیدگاه اقتصاددانان، بازاریابی یک فرآیند اجتماعی است که کالا و خدمات را به گونهای از تولیدکننده به سمت مصرفکننده هدایت مینماید که موجب برقراری تعادل میان عرضه و تقاضا شده و اهداف اجتماعی را تامین مینماید (رنجبریان، ۱۳۷۸).
تعاریف بازاریابی از دیدگاه موسسات تجاری، علاوه بر دو وظیفه توزیع و ترویج فروش، شامل وظایف دیگری نظیر طراحی و قیمتگذاری محصولات نیز میگردد (رنجبریان، ۱۳۷۸). پیتر دراکر، بازاریابی را از دیدگاه مشتری تعریف مینماید: «بازاریابی عبارت است از شناخت و درک مشتری به نحوی که کالا یا خدمات ارائهشده دقیقا مناسب باشد و خود محصول، خود را بفروشد». از دیدگاه کاتلر، بازاریابی به عنوان فرآیندی مدیریتی ـ اجتماعی است که به وسیله آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادله کالا با یکدیگر، به امر تامین نیازها و خواستههای خود اقدام میکنند (کاتلر و آرمسترانگ، ۱۳۸۳). بازاریابی عبارت است از همه تلاشهای نظاممند برای شناخت نظام بازار و اقدام مناسب نسبت به انواع تقاضا با توجه به نظام ارزشی جامعه و هدفهای سازمان (روستا و همکاران، ۱۳۸۱).
مشارکت کنندگان در این صفحه:
توضیح : شما در حال مطالعه بخش دانشنامه هستید، در این بخش صرفاً اصطلاحات و معنی آن شرح داده می شود، اگر مایل به مطالعه مقاله و یادداشتهای مدیریتی هستید، به بخش مربوطه از طریق منو مراجعه کنید.