سیر توسعه مدیریت: مکتب سیستمی
سیر توسعۀ مدیریت در قالب مکاتب مدیریت به شرح زیر ارائه شده است :
1- مکتب کلاسیک ( 1920 – 1880 )
2- مکتب نئوکلاسیک ( 1950 – 1920 )
3- مکتب سیستمی ( 1960 – 1950 )
4- مکتب اقتضایی ( 1960 تاکنون )
در اینجا به مکتب سیستمی می پردازیم.
مکتب سیستم تحت تاثیر ریاضی دان ها
مکتب سیستمی که تحت تأثیر ریاضیدانان به ویژه کارگیری موفقیت آمیز علم مدیریت، آن هم به معنای علوم ریاضی در جنگ جهانی دوّم بود، سازمان را به عنوان یک سیستم یا کل در نظر می گیرد و اشاره دارد سازمان تنها دارای جنبههای فنی یا اجتماعی نیست بلکه عوامل دیگر نظیر اطلاعات، انرژی، مواد اولیّه، قوانین و مقررات، نظام ارزشی در شکست یا موفقیت سازمان نقش دارند. به عبارتی سازمان را به عنوان یک سیستم یا کل که دارای اجزای مختلف و به هم پیوسته و دارای رابطۀ متقابل در نظر می گرفتند.
از دیدگاه این مکتب سیستم عبارت است از مجموعهای از اجزا که در جهت رسیدن به اهداف کل با یکدیگر همکاری و رابطۀ متقابل دارند به گونهای که جزء روی جزء، جزء روی کل، کل روی جزء و همه بر روی هم اثر می گذارند. این روابط را در قالب شکل زیر می توان نشان داد :
این مکتب مدیریت را همانا به عنوان هماهنگسازی تلاشهای مجموعۀ عناصر و عوامل یک سازمان در جهت تحقق هدف مشترک تعریف می کنند و مهمترین نقش مدیر را همانا نقش هماهنگی مانند نقش مغز در بدن در نظر میگیرد.
مهمترین فاکتورهای مکتب سیستمی
موارد کلیدی در دیدگاه این مکتب به شرح زیر است:
الف) انسان موجودی کل است یعنی هم دارای ابعاد اقتصادی، عقلایی، عاطفی، احساسی و ارزشی است.
ب) سازمان یک کل است یعنی علاوه بر جنبههای فنی و انسانی دارای ابعاد دیگر که در بالا توضیح داده شد، میباشد.
ج) رابطۀ بین عناصر در یک سیستم رابطهای متقابل، تعاملی و دوطرفه است در حالی که از دیدگاه مکتب کلاسیک و نئوکلاسیک روابط بین عناصر علّی و معلولی است. مهمترین کارکرد نظریۀ سیستمی این است که رابطۀ تعاملی را جایگزین رابطۀ علّی و معلولی (حاکم در منطق ارسطو) نمود.
در رابطۀ علّی و معلولی یکی علت و دیگری معلول است در حالی که رابطۀ تعاملی اگر A روی B اثر می گذارد، B هم به روی A اثر می گذارد. یعنی اگر در یک سازمان تولید روی فروش اثر میگذارد فروش هم بر روی تولید اثر میگذارد.
این مقاله توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است.