استرسهای کوچک که شما را ویران میکند
اعتماد به نفس به دلیل رویدادهای کوچکی که در زندگی حرفهای رخ میدهد، میتواند تضعیف شود؛ برای مثال، زمانی که طراحی نقشها یا سیستمهای مدیریت عملکرد باعث میشود حس کنید دستیابی به موفقیت تقریباً غیرممکن است. اگر در شرکت شما برای هر تصمیمگیری نیاز به مشارکت افراد زیادی باشد، این مسئله میتواند کارها را به شدت کند کند. در نتیجه، حتی اگر خود را به عنوان یک بازیکن تیمی مسئولیتپذیر یا رهبر سازمانی موثر ببینید، عملکردتان ممکن است این واقعیت را منعکس نکند و به مرور احساس شکست کنید. تضعیف مداوم اعتماد به نفس و از دست دادن کنترل بر اوضاع، تاثیرات منفی بیشتری نیز دارد. ممکن است از ترس اشتباه، تمام انرژی خود را صرف اجتناب از خطا کنید و در نهایت به شکلی کار کنید که نتیجهای معکوس به همراه داشته باشد.
آثار زیانبار تخریب اعتماد به نفس
اعتماد به نفس تخریب شده اغلب به دو اثر زیانبار منجر میشود:
- رویکرد دفاعی در کار: وقتی مکرراً احساس میکنیم که شایستگیمان زیر سوال میرود، ممکن است به جای ارائه بهترین عملکرد خود، صرفاً تلاش کنیم از انتقادات جلوگیری کنیم. به جای تمرکز بر ایدههای خلاقانه و تصمیمگیریهای درست، تمام انرژی خود را روی اجتناب از مشکلات متمرکز میکنیم. این رفتار دفاعی در نهایت باعث میشود همکاران و مدیران ما را به عنوان نیرویی توانمند یا خلاق نبینند.
- تقویت ذهنیت قربانی: زمانی که احساس میکنیم نمیتوانیم تصویر مورد نظر خود را در محیط کار نشان دهیم، ممکن است دیگران را مقصر بدانیم و خود را به عنوان قربانیای ببینیم که تلاشهایش نادیده گرفته شده است. این احساسات را با دوستان و خانواده در میان میگذاریم و آنها، به دلیل نداشتن تمام اطلاعات، ممکن است به تقویت این ذهنیت در ما کمک کنند. عباراتی مثل «عجب مدیر غیرمنطقیای!» ممکن است در لحظه احساس خوبی به ما بدهد، اما در بلندمدت باعث افزایش احساس قربانی بودن میشود و در نهایت، ما را از تلاش برای بهبود وضعیت بازمیدارد.
به عنوان نمونه، علی که نماینده منابع انسانی یک شرکت بزرگ مخابراتی است، پس از ارتقای شغلی و واگذاری مدیریت پروژههای مهم، به شدت هیجانزده بود و تلاش میکرد بهترین کار خود را ارائه دهد. اما مدیر او به تدریج اعتماد به نفس علی را از بین برد. به مرور، علی علاقه خود را به پیشبرد پروژهها از دست داد و در نهایت تصمیم به ترک کار گرفت. در این فرآیند، علی از یک دوست قدیمی که ۱۰ سال قبل مدیرش بوده، درخواست توصیهنامه کرد. دوستش که از تصمیم علی متعجب شده بود، با مدیر فعلی او تماس گرفت تا وضعیت را بررسی کند. مکالمهای که در پی این تماس صورت گرفت، نشان داد که مدیر علی رفتار او را اشتباه تفسیر کرده بود و در واقع، قصدش حمایت و تقویت او بود، نه تخریب.
این آگاهی کوچک به علی کمک کرد تا نگرش خود را نسبت به مدیرش تغییر دهد و با دریافت حمایت لازم، در کارش بدرخشد. این مثال نشان میدهد که اطرافیان ما میتوانند به طور ناخواسته اعتماد به نفس ما را تخریب کنند. اگر این خرده استرسها را مدیریت نکنیم، ممکن است به طور جدی بر روی زندگی ما تاثیر بگذارند.
ارتباط مستقیم راهحل است
برای جلوگیری از این موقعیتهای خرده استرسزا، میتوانید از ارتباط مستقیم و شفاف با افراد دخیل استفاده کنید. اگر شخصی منبع اصلی این استرسهاست، با طرح سوالاتی تلاش کنید اهداف و نگرانیهای او را بهتر بفهمید. از دیدگاه او به مسئله نگاه کنید و تلاش کنید تا به دغدغههایش پاسخ دهید. همچنین، میتوانید با استفاده از شبکه ارتباطی خود، به صورت غیرمستقیم مشکل را حل کنید. در نهایت، گفتوگوها را به صورت ساختارمند پیش ببرید تا مفید باقی بمانند و از تاثیرات منفی جلوگیری کنید.