مدیریت استراتژیک

رونیکس چطور پرچمدار بازار ابزار صنعتی ایران شد؟

چطور پسر جوانی که با معدل ۱۰ دیپلم گرفته، به پرچمدار بازار ابزار ایران تبدیل شده است؟ محمدرضا رامخو، مدیر و بنیان‌گذار برند رونیکس است که طی چند سال اخیر بازار ابزار ایران را به کلی تحت تاثیر قرار داده است. او که بازار را یک دانشگاه بزرگ می‌داند در آخرین روزهای سال ۱۴۰۳ در گفتگو با تحریریه کاماپرس، مراحل رشد رونیکس در این دانشگاه را روایت کرد.

رامخو فردی گشوده، پرانرژی و بسیار مردمی است. او به حدی هیجان و انرژی داشت که قبل از اینکه ما سئوالی را مطرح کنیم، باب گفتگو را باز کرد؛

حدود سی سال پیش شاگرد یک مغازه بودم. این موضوع را در هر فرصتی مطرح می‌کنم و همیشه به آن افتخار کرده‌ام. به‌عنوان یک شاگرد مغازه، تمامی دانش و مهارت‌های مربوط به بازاریابی، برندسازی، سیستم‌سازی، روش‌ها، تبلیغات، استراتژی‌های فروش، خدمات پس از فروش، مدیریت منابع انسانی و سایر موارد مرتبط را نه از کتاب‌ها، بلکه از دل بازار آموختم. من بازار را «دانشگاه بازار» می‌نامم و تولیدکننده‌ها و تاجران بازار را استادان این دانشگاه می‌دانم. من بسیاری از اصول کسب‌وکار را در دوره شاگردی‌ام، ابتدا به صورت عملی تجربه کردم و از دل شکست‌ها و موفقیت‌هایی که در آن دوره کسب کردم، مسیر درست را شناختم.

بعدها متوجه شدم که این مسیرها و راه‌کارها، اسامی علمی دارند؛ مثلا به آن روش‌هایی که من برای مدیریت فرایندها و دستیابی به بهترین نتیجه طراحی می‌کردم، در ادبیات علمی «سیستم‌ها و روش‌ها» می‌گویند. یا روش‌هایی که من به صورت آزمون و خطا در مدیریت نیروی انسانی و تعامل با کارگران و کارمندان به کار می‌برم، همان «مدیریت منابع انسانی» است. من این مهارت‌ها را از نیازهایی که در دوران شاگردی، واسطه‌گری و فروش کالا در بازار احساس کردم و همچنین از شکست‌هایی که تجربه کردم، آموختم. بعدها دریافتم که این تجربیات در علم مدیریت به نام‌هایی چون «تحقیقات بازار»، «انیماتورینگ»، «بازاریابی»، «برندسازی» و «خدمات فروش» شناخته می‌شوند. شاید باور نکنید اما من دیپلم دارم با نمره انضباط صفر و معدل ده و ۲۵ صدم. اما اگر بخواهید، می‌توانم در این بازار شما را با تجربه‌ام شگفت‌زده کنم.

مسیر موفقیت یک کسب‌وکار در ذهن شما چه نقشه‌ای دارد؟

اگر قصد دارید به یک هدف عالی برسید، نمی‌توانید به صورت معمولی تلاش کنید. برای دستیابی به اهداف بزرگ، باید تلاشی فوق‌العاده و فراتر از انتظار داشته باشید. به نظر من، در هرم کسب‌وکار و کارآفرینی مهم‌ترین پایه، «تفکر مدیر برند» است. مدیر باید ابتدا هدف را برای خودش و سایر همکارانش مشخصو روشن کند. در گام بعد برای دستیابی به این هدف، برنامه‌ریزی و تلاش کند. مهم نیست شما در یک حرفۀ سنتی فعالیت می‌کنید یا در یک کسب‌وکار پیشرفتۀ صنعتی؛ حتی مهم نیست که یک کسب‌وکار دونفره هستید یا چندهزار نفر نیروی انسانی دارید؛ در هر صورت باید هدف و مسیر رسیدن به آن را مشخص کنید و این کاری است که مدیر برند باید با تفکر منظم انجام دهد. بعد از آن، باید مسیر را با صبر و تحمل ادامه داد.

تبدیل‌شدن به یک کارآفرین موفق چه رمز و رازی دارد؟

یک کارآفرین یا کسی که کسب‌وکاری را راه‌اندازی می‌کند، دیگر یک فرد معمولی نیست. او باید تاب و تحمل خود را بالا ببرد؛ تلاش شبانه‌روزی کند و حتی بخشی از زندگی شخصی‌اش را فدا کند. کارآفرین نمی‌تواند مانند یک فرد عادی بگوید که هم باید خوب بخوابم، هم ورزش کنم و هم به خانواده‌ام برسم. او ابتدا باید این مسائل را در درون خود حل کند. زندگی یک کارآفرین متعادل نیست. باید ۹۹ درصد زندگی خود را وقف کارش کند و شبانه‌روز به آن کار بیندیشد. هر فرد باید بررسی کند که آیا توانایی حل این مسائل را در خود دارد؟ آیا تحمل انتقاد شنیدن از سوی دوستان، همکاران، نزدیکان و خانواده را دارد؟ ممکن است بگویند: «چرا وقت کم می‌گذاری؟ چرا به بچه‌ها نمی‌رسی؟ چرا همۀ زندگی‌ات کار شده است؟» این‌ها مسائلی است که ابتدا باید با خود حل کند. در این مسیر، برخی افراد عمداً مانع می‌شوند و برخی دیگر ناخواسته و از سر خیرخواهی جلوی راه او می‌ایستند. پس باید صبر و تحمل خود را بالا ببرد و ببیند آیا توانایی تحمل سختی‌ها و مشکلات این مسیر را دارد یا خیر. همچنین باید بپذیرد که نمی‌توان همه را متقاعد کرد.

محمدرضا

خوشبختانه یا متأسفانه، مردم عاشق موفقیت هستند و کسی که شکست خورده را دوست ندارند. آن‌ها می‌خواهند سریع نتیجه کار کارآفرین را ببینند؛ چه همکارانش باشند، چه خانواده‌اش و چه دوستانش. همچنین یک کارآفرین هر روز در معرض قضاوت و مقایسه با دیگران است. این حساسیت‌ها و انتظارات نباید شخص کارآفرین را به سمت تصمیم‌های هیجانی سوق دهد تا صبر و حوصله خود را از دست بدهد.

از سوی دیگر، همه از همان روز اول که یک کارآفرین شروع به فعالیت می‌کند، از او انتظار پیروزی دارند و رشد او را زیر نظر می‌گیرند. همین انتظارات هزینۀ ناکامی و شکست را برای کارآفرین افزایش می‌دهد. به‌طور قاطع می‌گویم که تصمیماتی که او می‌گیرد، باید در ۹۹ درصد موارد درست باشد. اگر از هر ۱۰ تصمیم در ماه، حتی یک مورد هم درست نباشد، اعتبارش نزد همکاران و مدیرانش کاهش می‌یابد و آن‌ها رفته‌رفته به خاطر همان یک تصمیم غلط تلاشی کمتری را به خرج می‌دهند. بنابراین، شخص کارآفرین باید اشتباهات خود را به حداقل برساند. برای این کار، او باید ابتدا دانش و اطلاعاتش را افزایش دهد و از تجربیات دیگران بهره بگیرد.

توصیۀ شما به افرادی که تازه می‌خواهند وارد فضای کسب‌وکار شوند، چیست؟

وقتی یک کسب‌وکار را آغاز می‌کنید، باید بین دو الگوی «گندم‌کاری» و «باغ‌داری»، یکی را انتخاب کنید گندم‌کاری یعنی کسب‌‌وکاری بدون برند؛ امروز می‌کارید و یک تا سه سال بعد برداشت می‌کنید. به بیان دیگر، محصولی را می‌خرید، وارد می‌کنید یا تولید می‌کنید و سپس آن را می‌فروشید. این مسیر زودبازده است.

اما اگر هدف شما برندسازی است، دیگر نباید دنبال نتایج سریع باشید. ممکن است پنج، ده یا حتی پانزده سال طول بکشد تا فعالیت شما به نتیجه برسد؛ مانند درختی که تازه کاشته‌اید و بعد از ده سال میوه می‌دهد. کمتر برند موفقی در جهان وجود دارد که در کمتر از پانزده یا بیست سال به موفقیت رسیده باشد. بنابراین، کسی که هدفش برندسازی است، با کسی که فقط به دنبال موفقیت در یک کسب‌وکار کوتاه‌مدت است، مسیر متفاوتی دارد.

شما مسیر گندم‌کاری را توصیه می‌کنید؟

من شخصاً توصیه‌ام این است که به برندسازی بپردازید. وقتی برندسازی می‌کنید، این امکان را فراهم می‌کنید که تا سال‌های طولانی و حتی پس از خودتان، به سایرین خیر برسانید؛ دقیقاً مثل نهالی که کاشته شده و سال‌ها بعد که به درخت تبدیل می‌شود، می‌تواند تا سال‌ها مردمانی را اتزاق کند. کارآفرین از یک سو سطح کیفی خود و اطرافیانش را ارتقا می‌دهد و از سوی دیگر درآمد بیشتری کسب می‌کند. ناگفته نماند که وقتی شما یک برند موفق می‌سازید و به افراد زیاد نفع و خیر می‌رسانید، دعای خیر آن‌ها به صورت انرژی مثبت بر زندگی‌تان تأثیر می‌گذارد.

اولین گام در برندسازی چیست؟

برای برندسازی، ابتدا باید خود را بسازید و سپس تیمی شایسته انتخاب کنید. شایسته‌گزینی، شایسته‌پروری و شایسته‌سالاری از مهم‌ترین اصول هستند. منابع انسانی در کسب‌وکار و کارآفرینی نقش بسیار مهمی دارند. این نقش حتی از سرمایه مالی مهم‌تر است. انتخاب درست، پرورش صحیح، آموزش مناسب و ارتقای منابع انسانی باعث می‌شود که همین نیروها در آینده دست شما را بگیرند. وقتی این نهال رشد می‌کند، این افراد به مدیران ارشد شما در میدان کسب‌وکار تبدیل می‌شوند.

شما باید به عنوان یک کارآفرین از همان ابتدا به این موضوع فکر کنید، نه اینکه پس از گذشت پنج یا ده سال که کسب‌وکارتان رشد کرد، تازه به فکر جذب منابع انسانی باشید. منابع انسانی نه خریدنی است و نه واردکردنی. این افراد باید از همان ابتدا همراه با کارآفرین رشد کنند و بزرگ شوند.

در ادامه به چه چیزهایی نیاز داریم؟

خدمات پس از فروش، تحقیقات بازار و سیستم‌ها و روش‌ها، بازوی مدیرعامل هستند. مدیرعامل نمی‌تواند به ‌تنهایی وارد همۀ جزئیات شود، فرآیندها را بررسی و مشکلات را شناسایی کند. واحدی مانند «سیستم‌ها و روش‌ها» باید همراه او رشد کند تا هدف‌گذاری‌های او را اجرا، فرآیندها را بررسی و خروجی کار را ارزیابی کند.

تبلیغات و ارتباطات برند نیز از اهمیت بالایی برخوردارند. مدیرعامل باید در این زمینه‌ها اطلاعات کافی داشته باشد. همچنین در یک شرکت، بخش فروش مانند واگن اول قطار است. نمی‌توان ابتدا همۀ واحدها و چارت سازمانی را چید و سپس به فکر فروش افتاد. ابتدا باید سازمان فروش را تقویت کرد و این موضوع، نیازمند آن است که مدیرعامل خود در فروش و بازاریابی تجربه داشته باشد. اگر او کیفیت کالا، قیمت‌گذاری و استراتژی‌های فروش را نداند و بخواهد این‌ها را از بیرون سازمان تأمین کند، شرکت به فضایی جزیره‌ای تبدیل می‌شود.

یکی از حوزه‌هایی که برند رونیکس در آن بسیار دیده شده، فضای مسابقات فوتبال است. در دو، سه سال اخیر که شما حضور پررنگی در این عرصه داشته‌اید، برندهای دیگری نیز به دنبال شما وارد این فضا شده‌اند. این موضوع از یک سو نشان‌دهنده پرچم‌داری شما است؛ اما از سوی دیگر در این فضای رقابتی، عرصه برای خود شما نیز تنگ‌تر شده است. برای مثال، در آخرین دربی، شما در تبلیغات محیطی داخل ورزشگاه حضور نداشتید و تنها از طریق زیرنویس تلویزیون دیده شدید؛ در حالی که رقبای‌تان در تبلیغات محیطی ورزشگاه حضور داشتند. آیا این که دیگران پشت سر شما وارد این حوزه می‌شوند و بخشی از فضای تبلیغاتی را از شما می‌گیرند، برای‌تان نگران‌کننده نیست؟

ببینید، ما وارد یک مسابقه تبلیغاتی نشده‌ایم. ما کارآفرینی می‌کنیم، کسب‌وکار راه می‌اندازیم و اشتغال‌زایی می‌کنیم تا نتیجه‌ای حاصل شود. اگر در تبلیغات موفق باشیم، اما کالا در مغازه‌ها موجود نباشد یا سازمان فروش قوی نداشته باشیم یا منابع انسانی کارآمد و تیم فروش حرفه‌ای در اختیارمان نباشد یا از همه مهم‌تر، مدیران توانمندی برای اداره این واحدها نداشته باشیم، یا کیفیت کالاها پایین باشد و خدمات پس از فروش صرفاً نمایشی باشد، به نظرتان چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ آیا در این شرایط تبلیغات موثر به ضدتبلیغ تبدیل نمی‌شود؟ آیا این کار باعث نمی‌شود که مردم نقاط ضعف برند را بیشتر ببینند و از برند بیشتر فاصله بگیرند؟

رونیکس

هریک از بخش‌های یک شرکت، مانند چرخ‌های یک خودرو هستند. اگر یکی از آن‌ها دچار نقص شود یا تعادل میان آن‌ها به هم بخورد، خودرو به مقصد نمی‌رسد و موفقیت حاصل نمی‌شود. بازاریابی و تبلیغات به تنهایی مؤثر نیستند؛ شما باید در ابتدا کالای باکیفیت در اختیار داشته باشید؛ همچنین، سبدتان تا حد امکان متنوع باشد؛ این کالاها را باید به خوبی در بازار توزیع کنید تا در دسترس جمعیت گسترده‌ای قرار بگیرد؛ نیروهای خوبی در بخش‌های مختلف داشته باشید؛ بین نیروهای شما، ارتباط تیمی و فرهنگ سازمانی قدرتمندی برقرار باشد؛ سازمان فروش و خدمات پس از فروش‌تان در بهترین حالت ممکن باشند؛ از ارتباطات و فن‌آوری اطلاعات بهره بگیرید. اگر تمام این کارها را به بهترین شکل ممکن انجام دهید، آن زمان است که تبلیغات شما ثمربخش می‌شود.

توضیحات دقیقی درباره شرایط اثرگذاری تبلیغات دادید اما به سئوال ما پاسخ ندادید؛ بگذریم. شما اهل تهران هستید؟

بله، تهرانی هستم؛ خیابان آب‌منگل.

ویدیوی مصاحبه با مدیرعامل رونیکس را در لینک زیر ببینید:

عجیب نیست که یک تهرانی تا این حد از تیم ملوان حمایت می‌کند؟

من سعی می‌کنم نقش کوچکی در خوشحال کردن مردم داشته باشم. طرفدار ملوان شدم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم از ملوان حمایت کنیم. خوشحال کردن مردم در زندگی شخصی من و زندگی حرفه‌ای برند رونیکس برکت زیادی ایجاد کرده است. البته تأکید کنم که من نقش خودم را در موفقیت‌های ملوان، چندان زیاد نمی‌دانم.

شما می‌توانستید برای خوشحال کردن مردم صدها کار دیگر انجام دهید، اما چرا سراغ ملوان رفتید و از زمانی که آن‌ها در لیگ یک بودند، به حمایت از این تیم پرداختید. به نظر می‌رسد علاوه بر خوشحال کردن مردم، یک سیاست هوشمندانه هم در این انتخاب وجود داشته است.

ملوان تیمی ریشه‌دار، با قدمت طولانی است که نه هواداران استقلال با آن زاویه دارند و نه هواداران پرسپولیس. هم آبی‌ها و هم قرمزها ملوان و هوادارانش را دوست دارند. همچنین، شخصیتی مانند مرحوم سیروس قایقران، که یکی از نمادهای فوتبال ایران محسوب می‌شود، مورد علاقۀ تمام اقشار جامعه و فوتبال‌دوستان است. من به این موضوع بسیار توجه کردم.

آیا از این حمایت راضی هستید و برای رونیکس آورده‌ای داشته است؟

بله ۱۰۰ درصد راضی هستم. غیر از خیر و برکت، آورده‌های زیادی برای رونیکس داشته است. بسیاری از مردم به دلیل این حمایت، تعلق خاطر خاصی به رونیکس پیدا کرده‌اند.

پیش از این که حضور پررنگی در فضای فوتبال داشته باشید، در شبکه‌های اجتماعی هم تبلیغات متفاوتی را آغاز کردید. شما برای معرفی ابزارهایی که بیشتر توسط مردان مورد استفاده قرار می‌گیرد، از یک خانم کمک گرفتید. این خانم در یک فضای حرفه‌ای به معرفی ابزارهای مردانه می‌پرداخت. چه شد که این الگو را انتخاب کردید؟

رونیکس یکی از اولین شرکت‌های صنعت ابزار است که خانم‌ها را در این حد استخدام کرد. من به توانایی خانم‌ها اعتقاد دارم. آن‌ها می‌توانند دوشادوش آقایان و حتی در برخی موارد بهتر از آن‌ها عمل کنند. من تصمیم گرفتم از این پتانسیل استفاده کنم و به نتایج فوق‌العاده‌ای هم دست پیدا کردیم. ابزار معمولاً به‌عنوان کالایی زمخت و مردانه تصور می‌شود؛ اما در خانه‌ها کاربرد زیادی دارد، به‌خصوص برای خانم‌های شاغل. ما می‌خواستیم این حس و فرهنگ را در جامعه ترویج دهیم که ابزار فقط برای آقایان نیست و کارآفرینی هم مختص مردان نیست.

خانم

خانم‌ها هم می‌توانند کارآفرین باشند. ما می‌گوییم که ابزار الفبای تولید است. شما برای شروع هر کاری به ابزار نیاز دارید. وقتی معتقدیم که خانم‌ها می‌توانند کارآفرینانی خوب و حتی بهتر از آقایان باشند و در همۀ جوامع رشد کنند، دیگر فرقی بین زن و مرد نیست. اکنون بسیاری از مدیران ما در سازمان رونیکس خانم هستند. هم‌اکنون بسیاری از مشتریان و مغازه‌داران ما خانم هستند. مدیر مغازه‌اند و اتفاقاً بسیار هم موفق عمل کرده‌اند.

ما الان در طبقه ششم ساختمانی هستیم که در قلب بازار ابزار ایران واقع شده و در تمام طبقه‌های آن درباره تولید و فروش این ابزار فعالیت می‌شود؛ اما برای من جالب است که مدیر و بنیان‌گذار این شرکت، در طول مصاحبه به‌جای تمرکز بر محصولاتش، مدام درباره نیروی انسانی صحبت می‌کند. شاید اگر فرد دیگری جای شما بود، بیشتر درباره کیفیت آچار و پیچ‌گوشتی و دریل حرف می‌زد؛ اما شما توجه‌تان را بر فرایندها و منابع انسانی متمرکز کرده‌اید. شما که تا این حد به افراد توجه می‌کنید، در چه فرایندی اقدام به استخدام نیروی انسانی می‌کنید؟

برای انتخاب، استخدام، شایسته‌گزینی، شایسته‌پروری و شایسته‌سالاری نیروی انسانی، اولین اصل، داشتن تفکری درست است. تفکری که خواستن خیر برای دیگران را در بر داشته باشد و این دیگران، همان نیروهای انسانی هستند. البته از سوی دیگر ما در رونیکس، انتظار داریم همکاران‌مان بیست و چهار ساعته به کار فکر کنند. من حتی انتظار دارم، مدیران رونیکس وقتی که خواب هستند هم راه‌های موفقیت رونیکس را در خواب مرور کنند. ما باور داریم که موفقیت زمانی حاصل می‌شود که فرد در کار غرق شود؛ با آن عشق بورزد و از آن لذت ببرد. به‌گونه‌ای که کارش به تفریحش تبدیل شود.

ما نیروهایی را استخدام می‌کنیم که میل به رشد دارند و به دنبال فضایی هستند که پیشرفت کنند. ما معتقدیم که رشد و توسعۀ فردی منجر به رشد و توسعه سازمان و شرکت می‌شود. پس استخدام کسانی را در اولویت قرار می‌دهیم که به آینده و جایگاه شغلی خود اهمیت می‌دهند. همکاران ما باید به رونیکس، تیم مدیریتی و مدیرعامل آن باور داشته باشد. نیروهای جدید در ۶ ماه تا یک سال اول باید گوش به فرمان باشند؛ محیط را بشناسد، با کار آشنا شوند؛ مدیرعامل و استراتژی‌ها و فرهنگ سازمان را درک کنند و پس از اشراف پیدا کردن بر تمام این موارد، اظهار نظر کنند. این فرهنگ سازمانی رونیکس از خود رضا رامخو و مسیر تکامل رشد او نشأت گرفته است. من نگاه می‌کنم که خودم چگونه در این «دانشگاه بازار» و زیر نظر اساتید بازار رشد کرده‌ام. اولین درسی که در این بازار آموختم، احترام به استادم بود. دومین درس این بود که به او بگویم «چشم». من یا کسی را ۱۰۰ درصد قبول دارم یا ندارم. اگر قبول دارم، برای رشد خودم ابتدا به او احترام می‌گذارم و سپس در حوزه کاری‌ام به او «چشم» می‌گویم. این موضوع باعث می‌شود خود فرد رشد کند و پیشرفتش را روزبه‌روز بیشتر احساس کند.

رونیکس

مدیرانی که اکنون در رونیکس فعالیت می‌کنند، هریک می‌توانند یک شرکت هزارنفره را اداره کنند؛ زیرا همراه با خودم رشد کرده‌اند. شما باید در شرکت و فضای کار‌ به‌گونه‌ای عمل کنید که همکاران و مدیران با عشق برایتان کار کنند؛ یعنی با دل و جان برای شما تلاش کنند. بازار مانند میدان جنگ است. اگر نفر اول و رهبر مجموعه، منابع انسانی، سربازان و سرداران خوبی نداشته باشد، قطعاً شکست می‌خورد. شما ابتدا باید پادگان و سازمان خود را تقویت کنید. مدیران باید به شما باور داشته باشند. این باور از کجا می‌آید؟ از رشد. وقتی رشد کردند و سطح‌شان بالا رفت، سرمایه شما می‌شوند. سپس باید آن‌ها را حفظ کنید؛ حقوق خوب به آن‌ها بدهید؛ خانواده‌شان را مانند خانواده خود بدانید و اگر مشکلی برای آن‌ها پیش آمد، حامی‌شان باشید. به نظر من، مدیریت منابع انسانی یعنی حکومت بر دل‌ها. ابتدا باید بر دل‌های آدم‌ها حکومت کنید و سپس تخصص را وارد کار کنید. بدون تسلط بر دل‌ها و تیم‌سازی، نمی‌توانید به هدفتان برسید. به همین دلیل می‌گویم منابع انسانی نه خریدنی است و نه واردکردنی. بزرگ‌ترین عامل موفقیت رونیکس، منابع انسانی و مدیرانی هستند که عاشقانه رونیکس را برند خود می‌دانند؛ برای آن می‌جنگند؛ آن را مانند خانواده خود می‌بینند و در محیط کسب‌وکار رونیکس با کارشان عشق می‌ورزند. شاید باورتان نشود؛ اما مدیران من در رونیکس، به حدی با کار عجین شده‌اند که فراموش می‌کنند به مرخصی بروند. به همین دلیل من آن‌ها را به اجبار به مرخصی می‌فرستم.

رونیکس اکنون پرچم‌دار بازار ابزار صنعتی ایران است؛ برای آینده چه هدفی در ذهن دارید؟

هدف آینده رونیکس این است که به یکی از ۵ برند برتر جهان در صنعت ابزار تبدیل شود. همچنین قصد داریم در ایران سبد محصولات و تنوع دسته‌بندی‌ها را گسترش دهیم؛ یعنی فقط به ابزار محدود نباشیم و برای مثال، به تولید لوازم خانگی بپردازیم. منظورم از تولید، خروجی باکیفیت بی‌نظیر برای مصرف‌کننده است؛ چه مونتاژ باشد و چه تولید از صفر تا صد. برای این کار باید عوامل بزرگی فراهم شوند. در گام اول، به منابع انسانی و مدیرانی نیاز داریم که تفکری بین‌المللی داشته باشند و برای اقدام‌های بزرگ آماده باشند.

و سخن پایانی؟

تجربه ۳۰ ساله‌ام به من نشان داده که برای خلق و رشد یک برند، دو عامل بسیار مهم وجود دارد: صبر و تداوم. برای موفقیت در هر کاری، نه هوش خارق‌العاده لازم است و نه نخبگی. فقط باید ادامه داد. هر اتفاقی هم بیفتد نباید ناامید شد. اگر کاری را هدف‌گذاری کردید و شروع کردید، توقع بازدهی سریع نداشته باشید؛ فقط ادامه دهید و صبر کنید. موفقیت، راه میان‌بر ندارد و قابل دور زدن نیست. باید پله‌پله رشد کرد، تداوم داشت و صبور بود. می‌توانید یک روز ناراحت باشید یا حال دلتان خوب نباشد؛ اما نباید ناامید شوید. من در ۶ ماه اول فعالیتم، بارها با برخوردهای تند مواجه شدم. افرادی بودند که من را از مغازه‌شان بیرون می‌کردند؛ اما من روحیه‌ام را از دست ندادم. به یاد دارم که به مسجد بازار می‌رفتم و به صورتم آب می‌ز‌دم و دوباره با روحیۀ قوی به کف بازار برمی‌گشتم. آنقدر پافشاری کردم که حالا همان افرادی که روزی من را از مغازه‌شان بیرون کردند، به بهترین مشتریانم تبدیل شده‌اند.

کارآفرین حق دارد ناراحت شود یا حتی گریه کند، چون قلب دارد و انسان است؛ اما حق ندارد این ناراحتی را به دیگران نشان دهد یا تسلیم شود. کارآفرینی که ناراحت است و زیر فشارهای کاری آشفته شده، باید خیلی سریع و نهایتاً طی یک روز خود را بازیابی کند و به مسیر بازگردد. حال درونی یک کارآفرین ممکن است طوفانی و آشفته باشد؛ اما بیرونش باید آرام باشد و این آرامش را به دیگران هم منتقل کند.

تحریریه پایگاه اطلاع رسانی صنعت

تحریریه پایگاه اطلاع رسانی صنعت، کارِ گردآوری و ترجمه مقالات و همچنین تولید و انتشار اخبار مدیریتی را انجام می دهد. این فعالیت علاوه بر فعالیت گروه علمی پایگاه اطلاع رسانی صنعت می باشد که همگی زیر نظر سید حمیدرضا عظیمی است. همواره می توانید از طریق شماره تلفن 02122968244 با تحریریه Myindustry در ارتباط باشید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا