مهم نیست که چقدر یک کسب و کار به قدرت رسیده است، از برند انرون گرفته تا فولکسواگن، در صورتی که مدیران این کسب وکارها ثبات قدم در مسیر هدف نباشند، ممکن است در مقابل چشمان وحشتزدهی ما،به سمت نابودی کشیده شوند. اما تراژدی واقعی موقعی رخ می دهد که مدیران عادی، با تمام مهارتهایی که دارند، دائم با اشتباهاتی که از سوی خودشان قابل تشخیص نیست، اما دیگران بهوضوح متوجه آنها هستند، خود را نابود کنند. در این مقاله تصمیم گرفتیم تا به ۷ اشتباه رایج و مرگبار مدیران که همه را به وادی نابودی می کشاند، اشاره کنیم. در اکثر مواقع، این شکافهای خفیف و اغلب ناخواسته در ویژگی ثابت قدمی مدیران شکل می گیرد که باعث می شود تمام اعضای آن کسب و کار را از قافله عقب نگه میدارند. این مدیران با وجود تواناییهای بالقوهای که دارند، به خود و کارمندانشان آسیب وارد می کنند.
نمونه های از اشتباهات مرگبار
گفته ای از وارن بافت
وارن بافت معتقد است: «در فرد به دنبال سه چیز بگردید: هوش، انرژی و اخلاقمداری. اگر آخری را نداشت، خودتان را به زحمت نیندازید.»
دکتر فرد کیل (Fred Kiel) برای نوشتن کتاب Return On Character کار بسیار سختی انجام داد و ارزش ثابت قدمی مدیران را کمیتدهی نمود. یافتههایش در این زمینه بسیار زیبا و تاثیرگذار هستند. کیل اطلاعات ۸۴ مدیرعامل را در دورهای هفتساله تهیه کرده و رتبهبندیِ کارمندانشان از رفتار آنها را با عملکرد شرکت مقایسه نمود.
آنچه کیل بدان دست یافت، واضح و روشن بود: شرکتهایی که تحت رهبری مدیران اخلاقمدار و صادق کار به کار مشغول هستند، عملکرد بهتری از خود نشان می دهند. کیل بر این باور است: «شرکتهایی که سعی میکنند تحت رهبری مدیرعاملی ماهر اما خودمحور رقابت کنند، در اصل، خودشان را آمادهی شکست میکنند». هر مدیری وظیفه دارد اخلاقمداری خود را تقویت کند. در اکثر اوقات تلههایی وجود دارند که مدیران خوشنیت را خلع سلاح میکنند. با مطالعهی این تلهها و با شناخت چگونگی آنها، همهی ما میتوانیم آمادگی خود را حفظ کرده و صداقت خود را در جایگاه مدیریت به بالاترین سطح ممکن برسانیم.
1.تقویت کیش شخصیت
مدیران خیلی راحت در دنیای خودشان اسیر میشوند، به دلیل اینکه سیستمهای بسیاری در جریان هستند که همه چیز را به سمت آنها بر میگردانند. این مدیران بهجای اینکه به یاد داشته باشند تنها دلیل وجودشان ارائه خدمات به دیگران است، با خودشان فکر میکنند: «اینجا قلمروی حکومت من است!. همهی کارها را به شیوهی من باید انجام شود.» اگر میخواهید مدیر خوبی باشید باید همیشه به یاد داشته باشید که شما به دلیلی در آن جایگاه هستید و این دلیل بهطور قطع انجام کارها به شیوهی خودتان نیست. مدیران صادق نه تنها از پرسش و نقد استقبال میکنند، بلکه اصرار به پرسش و نقد نیز دارند.
2.دوری از پاسخگویی
می گویند که سیاستمداران در قبال اشتباهاتشان پاسخگو نیستند، مدیران کسبوکار هم، نظیر آنها عمل می کنند. حتی اگر بهجای میلیونها نفر، تنها تعداد اندکی از افراد هم اشتباه مدیر را ببینند، طفره رفتن از پاسخگویی ممکن است به شدت باعث نابودی آن مجموعه گردد، همانطور که در طول این سالها نیز کم شاهد آن نبوده ایم.
شخصی که از گفتن «از اینجا به بعد من مسئول هستم.» دوری میکند، می توان صراحتاٌ گفت که این شخص اصلا مدیر نیست. برای مدیر بودن باید اعتمادبهنفس کافی در تصمیمگیریهای خود و تصمیمگیریهای زیرمجموعه تان داشته باشید، همان تصمیمهایی که اگر با شکست مواجه شدند شما باید پاسخگوی آنها باشید. مدیران بزرگ، بارِ سرزنشها را بهتنهایی به دوش میکشند اما تشویقها و اعتبارها را با دیگران شریک میشوند.
3.کمبود خودآگاهی
اکثر مدیران فکر می کنند از هوش هیجانی (EQ) خوبی برخوردارند. در اکثر مواقع نیز، در برخی مهارتهای EQ تخصص دارند، اما وقتی پای درک خودشان به میان میآید، متأسفانه کور میشوند. مسئله ریاکاریِ آنها نیست، فقط آنچه را که دیگران میبینند، آنها نمی توانند ببینید. این گروه از مدیران ممکن است تبعیض قائل شوند، کار کردن با آنها سخت باشد و در مواجهه با انتقادها برخورد بدی از خود نشان دهند.
اما حقیقت اینجاست که آنها تنها نیستند. تحقیقات TalentSmart که بر روی بیش از یک میلیون نفر انجام شد، نشان میدهد که فقط ۳۶ درصد از ما آدمها در ارزیابی خودمان، عملکرد دقیقی از خود نشان می دهیم.
4.از خاطر بردن اینکه ارتباط، خیابانی دو طرفه است
اکثر مدیران تصور میکنند ارتباط برقرارکنندگانِ بسیار توانمندی هستند، اما متوجه نیستند که آنها تنها ارتباطِ یک طرفه برقرار میکنند. تعدادی از مدیران به خودشان افتخار میکنند که سهلالوصول هستند و بهراحتی میتوان به آنها دست یافت، اما در اصل نظراتی که افراد مختلف با آنها در میان میگذارند را اصلاً مورد توجه قرار نمی دهند.
5.اخراج نکردن کارمندان ضعیف
مدیران بعضی اوقات به دلیل اینکه دلشان برای یک کارمند میسوزد یا اصلا به این خاطر که میخواهند از درگیری جلوگیری به عمل آورند، از گرفتن تصمیمهای دشوار دوری می کنند. مسلما دلسوزی برای دیگران هیچ ایرادی ندارد، اما مدیران حقیقی معتقد هستند که این کار چه موقعی مناسب نیست و چه زمانی هست. آنها میدانند چه زمان باید فلان شخص را برای شرکتشان و بقیهی گروه هم که شده، اخراج نمایند.
6.تسلیم شدن به ضرورتها
جور ضرورت وقتی اتفاق میافتد که مدیران روز خود را صرف انجام کارهای کوچک میکنند. آنها امور بیاهمیتی را مورد توجه خود قرار می دهند که در مقابل چشمانشان اتفاق میافتند و تمرکز خود را روی آنچه واقعا حائز اهمیت است، که همان کارمندانشان هستند، از دست میدهند. اخلاقمداری شما بهعنوان یک مدیر و رهبر مجموعه، به تواناییتان در جلوگیری از حواسپرتیهایی وابسته است که سبب میشوند کارمندان خود را در اولویت قرار ندهید.
7.مدیریت ذرهبینی
بیشتر مواقع این اشتباه را از جانب افرادی میبینید که بهتازگی موفق شدهاند به مراتب بالای مدیریتی دست پیدا کنند. آنها هنوز ذهنیت کارمندیشان را به ذهنیت مدیریتی ارتقا نیافته است. اگر نکتهی ملموسی نداشته باشند که در پایان روز به آن اشاره کنند، احساس بیفایدگی میکنند.
آنها تشخیص نمیدهند که مفید بودنِ مدیر، معنای متفاوتی دارد. به همین دلیل، تا حد جنون مدیریت ذرهبینی کرده و جایگاه خود را تنزل میدهند و دوست دارند بر تمام کارهای ریز و درشت، خودشان نظارت و مدیریت داشته باشند. یکی از قسمتهای مهم اخلاقمداری مدیر، در آزادی دادن به افراد برای انجام کارهایشان می باشد.
این مقاله توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است.