استراتژی های جهانی شدن و مواجهه با آن
تغییر قابل انتظار رویکرد ایران در قبال کشورهای خارجی و بهبود مناسبات بین المللی در سایه تغییر بافت سیاسی و روی کار آمدن دولتی با رویه اعتدال و پرهیز از رفتار افراطی و انزوا طلبانه، سبب احیای برخی از مبانی اصولی جهان محوری، در بدنه ایدئولوژیک نظام گردیده است. از این روی در این یادداشت به استراتژی جهانی شدن و رویکردهای مواجهه با آن پرداخته شده است.
انتظارها از دولت جدید به گونه ای است که باید با حل مناقشات بین المللی و از جمله باز کردن قفل مذاکرات هسته ای و رفع تحریم های جهانی، زمینه های بهبود معیشت اقتصادی مردم را فراهم آورد و واژه احترام را به گذرنامه های ایرانی بازگرداند.
اصلاح نگرش بین المللی به شخصیت تاریخی و اجتماعی ملت ایران با ارائه سیاست هایی مبنی بر همسو شدن با دهکده جهانی و پرهیز از انزواطلبی استوار است که این مبانی مهم در سیاست جهانی، در مفهوم جهانی شدن ارائه شده است.
گستردگی درون مایههای واژه جهانی شدن در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیك، را نمیتوان در یك مقاله كوتاه مورد تحلیل قرار داد و به جمعبندی رسید. اما در این اندك مجال، سعی می شود تا با بررسی مفهوم ایدئولوژیك جهانی سازی، به تأثیرات متقابل جوامع مدنی با دهكده جهانی و استراتژیهای برخورد با این رویكرد استراتژیک پرداخته شود.
جهانی سازی از دریچه تاریخ
از نظر تاریخی، جهانی سازی دارای ریشهای بسیار كهن میباشد. بابلیان، ایرانیان، رومیان و استعمارگران در پی حكومت بر سراسر جهان و واداشتن همگان به پیروی از مبانی خود بودهاند. ادیان به ویژه اسلام و مسیحیت نیز سودای جهانی سازی داشته و دارند، لذا با توجه به ریشه تاریخی جهانی سازی، ادیان به ایدئولوژی جهانی سازی بسیار همانندتر هستند تا قدرتهای جهانی كهن، زیرا خواهان ایجاد امتی یگانه از مردم سراسر جهان هستند.(1)
جهانی سازی پس از انقلاب صنعتی اروپا و پیروزی سرمایه داری و با تعریف «امتداد دامنه منطق لیبرالیسم به همه ابعاد زندگی» سر برآورد. در این روند با هدف كاهش محدودیتهایتجاری و یا شفاف سازی آنها، «سازمان گات» (2) تشكیل شد و سپس به دلیل برخی كاستیها جای خود را به WTO داد. منطق حاكم بر این تحولات در راستای اهداف سرمایه داری بود كه «ربودن سود با بیشترین سرعت» را مقدس میدانست. در این تحولات هدف عمده از جهانی سازی، در تحول مدرنیزاسیون و وابستگی متقابل بود كه نمیتوان آن را از تحولات كلی سرمایه داری جدا دانست. (3)
معنای جهانی سازی
همانگونه كه اشاره شد ارائه تعریفی ساده از جهانی سازی به دلیل كثرت درون مایههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیكی آن غیر ممكن است اما به هر حال میتوان آن را ادامه تحولات كلی سرمایه داری و لیبرالیسم جدید دانست .از این رو جهانی شدن بر تمام سنتهایی اطلاق میشود كه روابط اجتماعی به وسیله آنها یكپارچه میگردد و از حدود مرزهای جغرافیایی فراتر میرود و جهان را تبدیل به دهكدهای كوچك مینماید.یكی از مهمترین ابزار جهانی سازی، فن آوری رسانهها یا تكنولوژی ارتباطات میباشد و طراحان آن همواره از این وسیله به دلیل خاصیت نفوذی ارتباطات در جوامع بشری بسیار بهره میجویند.
«هانس پیتر مارتن و هارولد شومان» جهانی سازی را فرآیند یكسان سازی در هر گونه تغییر خوراك، پوشاك و آداب و سنن مردم جهان میدانند. دكتر «محسن عبدالحمید» آن را یكسان سازی جوامع در چهارچوب تمدنهای واحد تعریف میكند و «دكتر نجیب غزاوی» آن را خواهان تحمیل اشكال حكومتی و كسب حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود میداند و بالاخره «نوام چامسكی» قدرت تبلیغاتی را منفی ترین ضلع جهانی شدن میداند، زیرا قادر است دید ما را نسبت به جهان مغلوب كند و آگاهی به خود و دیگران را مختل نمایددر فرآیند جهانی سازی هدف اصلی اقتصاد است و رسانههای همگانی به عنوان ابزار اصلی و قراردادها، موافقت نامهها، امتیاز دهیها، سرمایهگذاری ها و نظریه پردازیها به عنوان ابزار فرعی به كار میروند. به طور خلاصه جهانی سازی سه پایه اصلی دارد که با معرفی آنها به استراتژی های جهانی شدن خواهیم پرداخت:
1) شركت های اقتصادی فراملیتی، 2 ) رسانههای همگانی فراملیتی، 3) حاكمیتهای فزاینده فراملیتی.
استراتژی همگرایی (همسویی با جهانی شدن)
برخی از دیدگاهها، جهانی شدن را یك فرآیند تاریخی در مفهوم آموزههای اندیشه لیبرالیسم مطرح میكنند. عقلانیت، كارآمدی و تأمین همه حوائج و نیازمندیهای بشر از طریق نظام دموكراسی اقتصاد لیبرال به عنوان مبنای فلسفی این تفكر توضیح داده میشود. در این تلقی، نظام سرمایهداری لیبرال آخرین حلقهی نظام مدیریت سیاسی، نزد همگان مقبول واقع میشود و هر نوع مخالفت با جهانی شدن، همانند شنا كردن در جهت خلاف امواج آب میباشد. این تز در جهان سوم و جامعه ما نیز طرفدارانی دارد. براساس این دیدگاه، هر نوع پیشرفت سیاسی و اقتصادی منوط به همكاری همه جانبه با نظام جهانی و پروسه جهانی شدن است و «ما ناچاریم برای آن كه در قطار توسعه و ترقی جهانی عقب نمانیم سوار واگن جهانی شویم.»(5)
البته در این رویكرد نقش فرهنگ بومی و اندیشهای خاص یك ملت در روند تحولات سیاسی و اجتماعی نادیده انگاشته میشود و همان گونه كه برخی پژوهش گران ابراز داشتهاند جهانی شدن به دلیل تحمیل باورهای خاص خود مقاومتها و مخالفتهایی در پی خواهد داشت. علاوه بر این تعارض آموزههای اندیشه لیبرال در حوزه سیاسی اقتصادی و فرهنگی با باورها و نظام ارزشی جوامع مذهب گرا (مانند نظام جمهوری اسلامی ایران) چنین مسیری را با انسداد و امتناع رو به رو میسازد.
استراتژی واگرایی (تعارض با جهانی شدن)
در واكنش به رویكرد پیشین، عدهای نوعی برخورد واگرایانه را در مواجهه با پدیده جهانی شدن دنبال میكنند كه در سطح عام و جهانی، بیشتر نظریه پردازان ماركسیستی در این سنت فكری جای میگیرند.
پژوهشگران نظیر والرشتاین، مكتب وابستگی و مكتب فرانكفورت، با مترادف خواندن جهانی شدن با نظام سرمایه داری غرب، نوعی همگون سازی اقتصادی و گسیخت سیاسی را توأم با هم مطرح میكنند كه در شكل گیری جنبشهای قومی و حركتهای ناسیونالیستی تبلور مییابد.
منتقدان جهانی شدن، این رویكرد را قرائت دیگری از امپریالیسم و استعمار بیان میكنند و به گفته والرشتاین «به هر اندازه كه با این نظام همراه باشیم زیان خواهیم برد و به هر اندازه كه خود را از آن دور سازیم با موفقیت بیشتر قرین خواهیم بود.»
استراتژی واگرایی با اذعان به نابرابری هر نوع رابطه، فرضیه تقابل را مطرح میكند كه بر طبق آن جوامع جهان سوم میباید برای حفظ موجودیت خود تدابیر لازم را بیاندیشند و از اشاعه افكار لیبرال در جامعه داخلی جلوگیری كنند
زمینههای شكل گیری استراتژی تعارض
در نظر عمده مخالفان، جهانی شدن، خواه به عنوان یك فرآیند تاریخی و طبیعی و یا به عنوان یك پروسه هدایت شده واقعیت اجتناب ناپذیر عصر حاضر است اما از آنجا كه قدرتهای اقتصادی و رسانهای خود را به عنوان بانیان اصلی جهانی سازی در غرب میدانند لذا اغلب از منظری غرب ستیزانه و با رهیافتی ماركسیستی و تئوریهای امپریالیستی به آن میپردازند و لذا از این رو با آسیب شناسی این فرآیند اینگونه سخن میگویند كه جهانی سازی قادر است ساختارهای جوامع مدنی موجود را به آسانی از هم فرو پاشد و این نتیجهای جز بازگشت فاشیسم در پی ندارد.
مخالفان در بیان ادامه آسیبها این موارد را مطرح میكنند:
1 ـ جهانی شدن از منظر اقتصادی باعث گسترش فقر، تهیدستان و بیكاران میشود و در مقابل به گسترش ثروت و رفاه ثروتمندان نیز خواهید انجامید.
2 ـ جهانی شدن هماننند دوران استعمار، باعث تسلط بیشتر كشورهای ثروتمند میشود.
3 ـ شركتهای چند ملیتی میتوانند نیروی كار و سرمایه را از منابع گوناگون تهیه كنند و دولتها را با تهدید خروج سرمایه، به قبول خواستههای خود وا دارند.
4 ـ از منظر سیاسی، جهان فاقد حكومت، ملت و سرزمین خواهد شد كه در نتیجه حاكمیتهای ملی سست میشود.
5ـ از منظر فرهنگی، جهان فاقد آگاهی میشود، آمریكایی شدن گسترش مییابد!!! و حركات و سكنات و رفتارها با تبلیغات جهت دهی میشود.(6)
استراتژی تبادل و گفتگو
مبانی فلسفی این ایده را سنت فلسفی كانت و آموزههای مكتب ایده آلیسم در عرصه بین المللی تشكیل میدهد. به دلیل آرامش طلبی بشر و جوامع انسانی، گفت و گو استراتژی است كه ما را به سوی دست یابی به اهداف مشترك هدایت میكند. استراتژی گفت و گوی تمدنها بر مبنای فلسفی خصلت نیك و اخلاقی انسان استوار است و به نظر می رسد که به عنوان مهمترین راهکار دولت تدبیر و امید در حل مناقشات به جای مانده از دو دوره ریاست جمهوری گذشته به کار خواهد رفت، در حالی كه در مقابل، اندیشه «هانتیگنتون» در مورد «برخورد تمدنها» رگههای مكتب رئالیسم و قدرت محوری را با خود داشته و نگاه بدبینانه به انسان دارد. (7)
این در حالیست که استراتژی گفت و گو از سوی برخی صاحب نظران، مورد شك و تردید قرار گرفته است و مركز این انتقادات به دو پرسش اساسی، ارجاع داده میشود.این دو پرسش عبارتند از:
الف) با توجه به نابرابری موجود میان ما و غرب، این گفت و گو چگونه امكان پذیر است؟
ب) هر نوع گفت و گو مستلزم وجود محورهای مشترك است در حالی كه میان فرهنگ ما با اندیشه لیبرالیستی غرب هیچگونه اشتراكی وجود ندارد.
پرسش نخست عمدتاً ناظر به مكانیزم های گفت و گوست در حالی كه پرسش دوم اساساً مبنای گفت و گو را مورد تردید قرار میدهد. طرف داران تز مبادله یا گفت و گوی تمدنها، محورهای مشترك را در مفاهیمی چون صلح و امنیت جهانی و عدالت و تأمین حوائج مادی جست و جو میكنند. استاد محمد تقی جعفری ضمن اذعان بر امكان این گفت و گو، محورهای مشترك را در 5 عنوان مطرح میكند:
1 ـ موارد حقوقی كه بر مبنای عدالت پا برجاست.
2 ـ كشف بهترین راه برای مبارزه با عوامل مزاحم طبیعت و انسان طغیان گر.
3 ـ مدیریت سیاسی منطقی كه باعث تشكل افراد جامعه، رشد و شكوفایی ابعاد وجودی آنها میشود.
4 ـ به كار گیری تكنولوژی جهت رفع نیازهای انسان
5 ـ تغییر و توجیه منطقی كارهای فكری و عقلانی كه نمودی از انرژیهای حیاتی است. (8)
و در مورد پرسش نخست، فرصتهای ایده آل كه جهانی شدن در اختیار ملتها میگذارد باعث از بین رفتن این نابرابری خواهد شد. چند مركزی شدن قدرت جهانی و ظهور قدرتهای اقتصادی جدید و تهدید فرهنگهای بومی كشورها تبعاتی است كه با بازخوانی مفاهیم ملی و تقویت الگوهای بومی و قرائت عصری و كارآمد از الگوی تولید، مصرف و نحوه زندگی، در این رویارویی نابرابر ما را توانمند میسازد. استراتژی گفت و گو میتواند، با بازسازی تمدن ایرانی، روح اتكا به خودباوری ملی را ترویج دهد.
در پایان با یك جمع بندی كلی میتوان دریافت كه روند جهانی شدن با توجه به اعترافات و مقتضیات سیاسی، روند لاینفك عصر حاضر است و توسعه ملی و تحكیم بنیاد اقتصادی و سیاسی ،در درون مرزهای ملی، مستلزم تعامل با نظام جهانی است. این امر هنگامی جلوه مهمتری به خود می گیرد که تعامل مناسبی از سوی نظام جمهوری اسلامی با جامعه جهانی صورت نگرفته و علی الخصوص در طی هشت سال گذسته در محاق برخی از رفتارهای تنگ نظرانه و افراطی به سمت تعارض و مجادله کلی با جامعه جهانی به پیش رفته است.
به نظر میرسد كه در روند پذیرش جهانی سازی، استراتژی واگرایانه (به عنوان یکی از استراتژی های جهانی شدن) ضمن نفی مطلق باورها و الزامات جهانی، باعث خارج شدن نظام از گردونه تحولات جهانی و انزوای بیش از پیش در عرصه بین المللی میشود ودر این میان استراتژی تبادل و گفت و گو كه بر توانمندی داخلی و استفاده از فرصتهای ایجاد شده تأكید دارد در خور توجه و سیاستگذاری میباشد که امید آن میرود دولت جدید با اتکا به ایجاد فضای روشن و سرشار از امید در داخل و حتی خارج از نظام بتواند این ظرفیت عظیم را به ایجاد فرصت های باروری اجتماعی بدل کند.
این مقاله توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است.
پی نوشتها:
1) محسن عبدالحمید. جهانی سازی از منظر اسلامی. زبان اصلی
2) GATT
3) عمرو عبدالكریم. جهانی شدن در عرصههای سرمایه، تكنولوژی و فرهنگ. مترجم: جهانگیر میرزایی. هفته نامه پگاه، شماره 27
4) محسن عبدالحمید. جهانی سازی از منظر اسلامی، زبان اصلی
5) تئوریهای مدرنیزاسیون در زمینه توسعه، عمدتاً در این چارچوب به تحلیل میپردازند. در این رهیافت، توسعه به عنوان یك تجربه بی بدیل، مستلزم پیش زمینههای ویژهای است كه مهمترین آن ایجاد زمینههای فرهنگی و تعمیم فرهنگ توسعه غربی در دیگر جوامع است. برای توضیح بیشتر رجوع كنید به:
Annak Dickson. Op. cit. chapter two
6) مهدی نوروز. جهانی سازی و فرآیند انهدام ساختارهای مدنی. هفته نامه پگاه. شماره 54
7) سید عبدالقیوم سجادی. استراتژیهای كلان جامعه دینی در برخورد با جهانی شدن. پگاه. شماره 47
8) محمدتقی جعفری، تكاپوگر اندیشهها، به اهتمام عبدالله نصری. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1376